وقتي شب * شب سفر بود
توي كوچه هاي وحشت
وقتي هر سايه كسي بود
واسه بردنم به ظلمت
وقتي هر ثانيه ي شب
تپش هراس من بود
وقتي زخم خنجر دوست بهترين لباس من بود
تو با دست مهربوني به تنم مرهم كشيدي
ياور هميشه مومن ياور هميشه مومن .........
سلام دوست عزيز .... عنوان ياداشت شما بد جوري دلتنگم كرد همچنين نوشته ي زيباي شما ..... برايتان موفقيت روز افزون آرزومندم ..... ممنون از حضورت ......
به نام دل...اي خوشا روزا كه ما معشوق را مهمان كنيم/ديده از روي نگارينش نگارستان كنيم/ گر زداغ هجر او درديست در دلهاي ما/ زآفتاب روي او آن درد را درمان كنيم/ تبريك ميگم...دفتر زيبايي داريد...اميدوارم در نوشتن سست نشيد و ادامه بديد...يا حق
سلام دوست عزيز
وبلاگ خوبي داريد
.شعرتون هم خوب بود
فقط بايد اول يه ذره بين بياريم بعد بخونيم.
اميدوارم هميشه موفق و مويد باشي