سكوت سرشار از نا گفته هاست من در اين سكوت تنها گناهم خواستن است .... گاهي احساس مي كنم تمام زندگيم در گرو همين خواستن است من از تنهايي وحشت دارم .... تو مي تواني بي من بماني هر بهار و خزاني برايت دنيايي از گفتني هاست ... من تنها نگاهت آسمان زندگيم را روشن مي كند .... تو مرا بهتر از من مي شناسي ... حتي وقتي كه گريه مي كنم تو حس مي كني ... تو قهر مرا مي شناسي حتي وقتي دلم بهانه ي تو را دارد تويي كه ميداني درد من چيست .... اما بگو اين دربدر شبهاي با تو بودن چگونه باورش نكردي بگو ..... مي ترسم از همه از غارتگراني كه نميدانند كه تو براي من همه ي دنيايي وقتي كه براي آنها تو تنها يك نفري .... مي ترسم از بيرحمان زمين آنهايي كه تو را از من بگيرند وقتي كه نميدانند تو برايم نفسي .................
سلام دوست عزيز .... مثل هميشه زيبا بود نوشته هايي كه به دل مينشيند چون از دل مي گويد ..... ممنونم از حضورت .... موفق و شاد و سربلند باشيد ..........